بردیا بردیا ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

.... BARDIA ....

سفر به.....(3)

.... اون روز ساعت ٥بعد از ظهر برگشتیم خونه  دختر خاله شب هم که مهمان داشتن و ما هم خسته !!! فردا(18/4)ساعت 15با خاله و دختر خاله و همسرش آقا مهرداد خداحافظی کردیمو از یاسوج   اومدیم بیرون و یه چند جایی هم  ایستادیم این اولین باری بود که من پا تو جوی آب میزدم که خیلی هم سرد بود ولی رگ مردونگیم نذاشت که گریه کنم !! همین جا یه هندونه با مزه ای هم خوردیم که حسابی چسبید !! ساعت 19 بود که رسیدیم شیراز روز یکشنبه(19/4) بود که یکی دیگه از اولین های من اتفاق افتاد بعدازظهر مامانی موهای منو اصلاح کرد !! عکس پایین حما...
25 تير 1390

سفر به.... (2)

پنجشنبه ساعت4بعداز ظهرهوا هم نسبتا گرم بود که حرکت کردیم به سمت یاسوج ، با اینکه طبیعت بین راه خیلی زیبا بود ولی بابا نایستاد چون قبل از حرکت گفته بود تا زودتر حرکت کنیم تا وقت باشه بایستیم و تا قبل از تاریکی هوا یاسوج باشیم با این اوصاف باز هم مجبور شد یک جا بایسته چون پوشک من بایستی عوض میشد  ولی فکر میکنم چون دوربین بابا شارژ نداشت جایی نایستاد آخه بابایی عاشق عکس گرفتنه ... ساعت 7یا19 بود که به خونه دختر خاله زهرا رسیدیم  خاله پریسا هم  اونجا بود ،خلاصه اون شب به خوش وبش گذشت برنامه ریختیم که فردا بریم آبشار یاسوج من شهریور پارسال رفته بودم آبشار اون موقع تو شکم مامانی بودم!!!...
22 تير 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به .... BARDIA .... می باشد